گلکم
سلام کوچولوی من. خوبی عزیزم؟ امشب بیخواب شدم. یاد بابابزرگ افتادم..خیلی حیفه که قبل از به دنیا اومدن تو از دنیا رفت و تو اونو هیچوقت نمی بینی. اما ایشالا بزرگ که شدی از بابابزرگ واست میگم.بابابزرگ خودم و می گم. مرد خیلی نازنینی بود. خدا رحمتش کنه. عزیزم این چند وقت من خیلی اذیت شدم همش حالت تهوع و سرگیجه دارم.سر کار هم میرم.مامانت الان دانشجو هم هست.کلاس زبان هم میره اما قول میدم تا وقتی که دنیا بیای وقت بیشتری بهت اختصاص بدم.تا اون موقع درس من تموم شده ایشالا و فقط دفاع از پایان نامه میمونه . کلاس زبان رو هم مجبورم یه ترم مرخصی بگیرم اما بعد از اون تروخدا بچه خوبی باش که مامان به کارهاش بتونه برسه. دلم نمی خواد ازون مامانایی باشم...
نویسنده :
مهرناز
2:23